بستن
سانسور شده
آلونسانفان یک فیلم در ژانر تاریخی و درام به کارگردانی Paolo Taviani و تولید 1976 در ایتالیا است. از بازیگران این فیلم می توان به Lea Massari, Marcello Mastroianni و Mimsy Farmer اشاره کرد.
یک رهبر آنارشیست (فولویو) به دلیل پیری و خستگی آرزوی بازنشستگی دارد. او سعی میکند خود را پنهان کند، اما دوستانش او را پیدا میکنند و اصرار دارند که او به کمک به آنها ادامه دهد.
دانلود از سایت تنها با IP ایران امکانپذیر است، در صورت استفاده از VPN آن را خاموش کنید.
سال ۱۹۷۴ برای سینمای اروپا یکی از سالهای طلایی بود؛ دورهای که فیلمسازان جسارت بیشتری برای نزدیکشدن به روایتهای سیاسی، تاریخی و در عین حال شخصی داشتند. در این میان، برادران تاویانی با فیلم «آلونسانفان» یکی از متفاوتترین تجربههای سینمایی خود را ارائه دادند. فیلمی که نه صرفاً درباره تاریخ است و نه فقط یک درام شخصیتمحور؛ بلکه تأملی فلسفی درباره شکست، امید، ترس و فشار روانی ناشی از آرمانهایی است که هرگز با واقعیت سازگار نمیشوند. داستان فیلم در پایان قرن نوزدهم و پس از ناکامی جنبشهای انقلابی اروپا میگذرد. در مرکز این روایت، مردی قرار دارد که هم از انقلاب گذشته میترسد و هم نمیتواند از آن جدا شود. همین تناقض، قلب «آلونسانفان» را شکل میدهد.
تحلیل داستان؛ جدال فرد با تاریخ
«Allonsanfan» اثری کند، عمیق و پر از سکوتهای معنادار است. داستان فیلم پیرامون یک عضو سابق جنبشهای انقلابی شکل میگیرد که پس از آزادی، میان دو مسیر قرار میگیرد: آیا باید دوباره به رفقای انقلابی بپیوندد؟ یا باید زندگی آرام، بیدردسر و نسبتاً بورژوایی خود را ادامه بدهد؟ بدون اسپویل میتوان گفت فیلم اساساً درباره «ترس از تصمیمگیری» است؛ ترسی که ناشی از تجربههای تلخ گذشته و چشمانداز تاریک آینده است. قهرمان داستان در هر قدم، میان دو نیرو گرفتار میشود: یکسو دوستان قدیمی که همچنان رؤیای تغییر دنیا را دارند، و سوی دیگر جامعهای که او را پذیرفته، اما آرامآرام روحش را تسخیر میکند. فیلم از تعقیب و گریز یا لحظات هیجانانگیز سطحی استفاده نمیکند. بلکه تمام تنش آن از درون انسانها میآید؛ از نگاهها، از جملهها و از دوگانگیهایی که در ذهن شخصیتها میجوشد.
یکی از نقاط قوت فیلم، پرداخت دقیق شخصیت اصلی است؛ مردی پیچیده، شکننده و گرفتار گذشته خودش. او نه یک قهرمان تمامعیار است و نه یک خائن. بلکه انسانی معمولی است که در شرایط غیرعادی قرار گرفته. هرچند تعداد زیادی شخصیت در فیلم حضور دارند، اما هیچکدام بیهدف یا تزیینی نیستند. تمام گفتوگوها، سکوتها و رفتارهایشان در ساختن ستونهای اصلی فیلم نقش دارد.
تاویانیها استاد خلق تصاویر شاعرانه هستند و «آلونسانفان» شاید یکی از بهترین نمونههای این توانایی باشد. فیلم از ترکیب رنگ، نور و قاببندی برای ایجاد حس خفقان، بیاعتمادی و اندوه استفاده میکند. زیبایی بصری فیلم، برخلاف آنچه ممکن است انتظار داشته باشیم، تزیینی نیست؛ بلکه بخشی از روایت است.
استفاده از نور طبیعی برای ایجاد حس تاریخی و واقعگرایانه
قابهای طولانی و کمتحرک که عمق روانی شخصیتها را نشان میدهد
ایجاد تضاد میان فضاهای روشن خانوادگی و فضاهای تاریک انقلابی
استفاده نمادین از طبیعت که گاهی بازتاب حالت درونی شخصیتهاست. فیلم عمداً سرعت کندی دارد تا مخاطب را مجبور کند به جزئیات نگاه کند؛ به چهرهها، به سکوتها، به اشیا. همین کندی، هویت اثر را میسازد.
موسیقی فیلم توسط اینّو ماریکار ساخته شده و یکی از مهمترین عناصر احساسی «آلونسانفان» محسوب میشود. موسیقی گاهی غمگین و ساکت است و گاهی شکوهمند و پرانرژی؛ درست مثل خود جنبشهای انقلابی. بله، فیلم ریتم سریعی ندارد؛ اما نکته اینجاست که این کندی انتخابی است. فیلم مثل یک ادبیات کلاسیک رفتار میکند؛ آرام، سنگین و پر از معنا. اگر مخاطب حوصله پرداختهای دقیق و روایتی آرام را نداشته باشد، ممکن است ارتباط کاملی با فیلم برقرار نکند. اما اگر وارد فضای فیلم شود، «آلونسانفان» مانند یک سفر عاطفی، فلسفی و تاریخی عمل میکند.
فیلم میپرسد: اگر کسی آرمانگرایی را کنار بگذارد، آیا خیانت کرده؟ یا اینکه شاید فقط حقیقت را پذیرفته است؟
شخصیت اصلی هم از انقلاب میترسد و هم از زندگی عادی. او بین دو جهنم گیر افتاده: گذشته و آینده.
آیا فرد میتواند مسیر تاریخ را عوض کند؟ یا تاریخ است که انسانها را به هر سمت بخواهد میکشاند؟
فیلم آزادی را بهعنوان هدفی زیبا و در عین حال ترسناک نشان میدهد. آزادی همیشه هزینه دارد.

«آلونسانفان» فیلمی نیست که به دنبال سرگرمکردن سطحی باشد. این فیلم تجربهای احساسی و فکری است؛ تصویری از انسانی گرفتار میان آرمان و واقعیت، امید و شکست، آزادی و ترس. اثری که بهجای ارائه پاسخ، پرسشهای مهمی درباره زندگی، سیاست، هویت و انتخابها مطرح میکند. برای کسانی که عاشق سینمای شاعرانه، درامهای تاریخی و روایتهای اندیشمندانه هستند، این فیلم یک گنج ارزشمند است؛ فیلمی که هر بار دیدنش عمق بیشتری پیدا میکند.
هیچ نظری برای نمایش وجود ندارد