بستن
			
				
				
				
				
				
					سانسور شده				
				
		مردی با چتر سیاه یک فیلم در ژانر ترسناک به کارگردانی Ricky Umberger و تولید 2025 در آمریکا است. از بازیگران این فیلم می توان به Carey Bibb, James Herbert و Robert Bigley اشاره کرد.
در تاریخ ۸ ژانویهٔ ۲۰۱۵، مردی با یک چتر سیاه در ساعت ۳:۳۸ بامداد وارد خانهای در شمارهٔ ۸۱۸ خیابان هیلتاپ شد و دست به قتل دو نفر زد. تحقیقات بعدی ثابت کرد که بعضی قتلها بهتر است هرگز حل نشوند.
دانلود از سایت تنها با IP ایران امکانپذیر است، در صورت استفاده از VPN آن را خاموش کنید.
در سینمای ۲۰۲۵، میان آثار پرهیاهوی اکشن و علمیتخیلی، فیلمی چون The Man with the Black Umbrella همچون نفسی تازه است — اثری که با ریتمی شاعرانه و فضایی رازآلود، مرز میان واقعیت و خیال را محو میکند. فیلم ترکیبی از درام روانشناختی، معما و حس نئونوآر دارد و بیش از هر چیز بر فضاسازی و شخصیتپردازی عمیق تکیه میکند. کارگردانی این اثر توسط Thomas Wainwright انجام شده؛ فیلمسازی که با مهارت در استفاده از نور، سکوت و تصویر، حس تعلیق را تا لحظه آخر حفظ میکند.
داستان در شهری کوچک و بارانی آغاز میشود. یک روز، مردی با چتری سیاه و کت بلند وارد شهر میشود — کسی نمیداند کیست، از کجا آمده یا چرا نگاهش اینقدر سنگین است. حضور او آرامآرام فضای شهر را تغییر میدهد. مردم از گذشتههای خود میترسند و حوادث عجیبی رخ میدهد که همگی به این مرد ناشناس مربوطاند. فیلم با ضرباهنگی آرام و حسابشده، معما را لایهبهلایه باز میکند، بدون آنکه پاسخی مستقیم بدهد. تماشاگر درگیر یافتن حقیقت میشود، اما در نهایت درمییابد که راز اصلی شاید درون خودِ شخصیتهاست، نه در گذشته مرد غریبه.
Daniel Craig در نقش «مرد با چتر سیاه»: اجرای او بینقص است. با کمترین دیالوگ، بیشترین حس را منتقل میکند. نگاه خیره، سکوت طولانی و حضور پرقدرتش باعث میشود بیننده همیشه در حال حدس زدن باشد. Emily Blunt در نقش «کارآگاه الیزا مارشال»: زنی که سعی دارد میان واقعیت و هذیان تفاوت بگذارد. بازی او ترکیبی از منطق، ترس و کنجکاوی است. Toby Jones در نقش شهردار شهر: مردی با گذشتهای مبهم و نقشی کلیدی در گرههای داستان. ترکیب این سه بازیگر فیلم را از یک معمای ساده به درامی روانشناختی و درگیرکننده تبدیل میکند. فضای فیلم در شهری بارانی با خیابانهای خیس و مه غلیظ روایت میشود — جایی که همهچیز به رنگ خاکستری است. کارگردان از باران به عنوان استعارهای از پاکی و گناه استفاده کرده؛ هر باران یعنی افشای یک راز. نورپردازی محدود، سایههای بلند و قابهای متقارن حس اضطراب و بیقراری را تقویت میکنند. دوربین اغلب پشت سر شخصیت اصلی حرکت میکند، انگار که بیننده خودش در تعقیب اوست.
موسیقی متن ساختهی Max Richter است و ترکیبی از پیانوهای آرام و صدای باد و باران. در سکانسهای کلیدی، سکوت جای موسیقی را میگیرد و همین سکوت، سنگینتر از هر صدایی عمل میکند. طراحی صدای باران و برخورد چتر با آسفالت حس حضور در صحنه را دوچندان میکند. «مردی با چتر سیاه» فیلمی نیست که فقط تماشا شود؛ فیلمی است که حس میشود. اثری پر از سکوت، باران، نگاه و راز که بعد از پایانش هم ذهن بیننده را درگیر نگه میدارد. اگر به فیلمهایی مانند The Machinist، Shutter Island یا Prisoners علاقه داری، این اثر را نباید از دست بدهی. فیلمی دربارهی وجدان، گناه و حقیقتی که همیشه زیر باران پنهان میماند.
هیچ نظری برای نمایش وجود ندارد