جوانی من

سون‌وو هه، ستاره‌ی کودکِ سابق، پس از گذشته‌ای پرآشوب اکنون به‌عنوان یک رمان‌نویس زندگی آرامی دارد. نخستین عشق او، جه‌یون، که حالا مدیر جاه‌طلب یک شرکت سرگرمی است، پس از ده سال بازمی‌گردد. این دیدار دوباره خاطرات گذشته را زنده می‌کند و مسیر زندگی هر دوی آن‌ها را دگرگون می‌سازد.

در شامگاه ۳۱ مارس ۱۹۴۳، ترانه‌سرای افسانه‌ای، لورِنس هارت، در بار ساردی با اعتمادبه‌نفس فروپاشیده‌ی خود روبه‌رو می‌شود؛ در حالی‌ که همکار پیشینش، ریچارد راجرز، موفقیت شب افتتاحیه‌ی موزیکال نوآورانه و پرفروشش «اوکلاهما!» را جشن گرفته است.

مردی بازمی‌گردد تا خانه‌ی خانوادگی خود را که اعضای خانواده‌اش در جریان جنگ در آن به قتل رسیده‌اند، ویران کرده و در مکانی دیگر دوباره بسازد. اما زمانی‌که قاتل یک فرمانده ارتش سرخ او را پیدا می‌کند، تعقیب‌وگریزی بی‌رحمانه در سراسر کشور آغاز می‌شود.

چهار سوارکار اصلی با نسل جدیدی از شعبده‌بازان دوباره متحد می‌شوند تا ورونیکا واندربرگ، وارث قدرتمند الماس، را که رهبری یک امپراتوری جنایی مبتنی بر پولشویی و قاچاق را بر عهده دارد، به چالش بکشند. این شعبده‌بازان جدید و قدیمی باید بر اختلافات خود غلبه کنند تا در بلندپروازانه‌ترین سرقت خود تا کنون با هم همکاری کنند.