دو سه سالی گذشت، رابطه جمشید و زری دیگه مثل سابق نبود، رضا و پری هم دیگه اون رضا و پری قبل نبودند تا اینکه شب عروسی ممد اتفاقاتی می رخ می دهد این طرف جمشید قاسمپور و یک جسد در نیسان آبی، آن طرف پری و پرستاری مادر رضاسوسن! رضاخرسند هم که از هر دو طرف درگیر ماجرا.
شیوع یک ویروس کشنده همه در یک بیمارستان قرنطینه می شوند. انسان های زیادی درگیر این اتفاق می شوند و باید با انتخاب های دردناک و غیرقابل تصور کنار بیایند و...
هیچ نظری برای نمایش وجود ندارد